بارون کل صورت پنجره رو خیس کرده ، درختای سبز کمرنگ نشاطشونو توی کل خیابون پخش کردن ، بوی خاک و بارون. 

Tirer از همیشه خوشحال تر به نظر میاد ، دفتر عزیزم استاتیرا رو برداشتم و از زیبایی های جهان اطرافم نوشتم 

آهنگ پوبون با صدای بهشتیش پخش میشه و ذهنم خاطرات داشته و نداشته اش رو مرور میکنه 

"من دارم میمیرم، دنیام آتیش گرفت ، وا کن اون چشای آبیتو"

لبخندم پررنگ تر شد 

یاد تمام احساساتم بخیر باد 

یه قلپ قهوه میخورم و به خودم میگم :

دنیا، کاش انقدر بی رحمانه زیبا نبودی:)

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها